سلام.
به جنگل تاریک کلاغ ها خوش آمدید.
خوشحال میشم تا نظرات شما رو برای پست های وبلاگ بدونم؛ پس لطفا از من دریغشون نکنید.
اگر مایل هستید میتونید مطلبی که برای سرآغاز نوشتم رو بخونید. میتونه مقدمه خوبی برای وبلاگ باشه.
سلام.
به جنگل تاریک کلاغ ها خوش آمدید.
خوشحال میشم تا نظرات شما رو برای پست های وبلاگ بدونم؛ پس لطفا از من دریغشون نکنید.
اگر مایل هستید میتونید مطلبی که برای سرآغاز نوشتم رو بخونید. میتونه مقدمه خوبی برای وبلاگ باشه.
پس از مدتی طولانی، برگشتم به این وبلاگ، اونم با معرفی و بررسی یک فیلم؛ و چه فیلمی زیبا تر از «قلعهای به رنگ خون»؟
فیلم Crimson Peak به کارگردانی Guillermo del Toro در سال 2015 با بازی Jessica Chastain ، Mia Wasikowska و Tom Hiddleston اکران شد. بودجهی ساخت این فیلم، 55 و فروش آن 74.7 میلیون دلار بوده و دارای نمرهی 6.5 در وبسایت IMDb است. از توضیحات ابتدایی که بگذریم، دلیل اینکه خواستم این فیلم رو به شما دوستان معرفی کنم، علاقهی بیشازحد خودم به خردهفرهنگ گوث و هنر گوتیک (به انگلیسی: Gothic) بود و از اونجایی که به نظر من این فیلم بهتر از هر فیلم دیگهای موفق شده هنر گوتیک رو به تصویر بکشه، گزینه ای عالی برای معرفیِ اولین فیلم من به شماست.
قبل از پرداختن به جزئیات و سکانس های این فیلم، بهتره معرفی کوتاهی از خردهفرهنگ و هنر گوتیک داشته باشم:
گوتیک در لغت یعنی منسوب به قوم گوت ها از اقوام اروپای شمالی.[1]
در لغتنامهی مرحوم دهخدا اینگونه آمده که:
گوتیک . [ گ ُ ] (فرانسوی ، ص ) سبکی از معماری که آن را «اژی وال » نیز نامند. سبک معماری گوتیک که از قرن دوازدهم م . آغاز شد. (فرهنگ فرانسه به فارسی سعید نفیسی ). پیرنیا (ایران باستان ج 3 ص 2716) این اصطلاح را به «شیوه ٔ جناقی » ترجمه کرده است .
اگر ما دریابیم که نظام هستی بر چه هدفی استوار است، به بهترین سوالی پاسخ داده ایم که بشر از ابتدای وجود تاکنون به دنبال رسیدن به آن بوده است.
اما در مورد خودمان چطور؟ ما چه هدفی داریم؟
اگر انسان از بدو تولد تا لحظه مرگ پیوسته یک زندگی روزمره و بی هدف را دنبال کند و نهایت امر، ندای مرگ را لبیک بگوید، در واقع در زندگی به هیچ چیز نرسیده. اگر قرار باشد اندکی فکر نکنیم که ما در زندگی چه هدفی داریم و به دنبال رسیدن به چه چیز هستیم، پس چرا زندگی کنیم؟ به نظر من حتی در شرایطِ زندگیِ سخت، مانند زندگی در خاورمیانه، که همیشه دستخوش تغییر است، نظم دادن به روال زندگی و رسیدن به رفاه در آن، یک هدف است. در واقع تعریف رفاه در چنین شرایطی با دیگر نقاط جهان تفاوت دارد و آن نیز عبارت است از تلاس برای قرار دادن روال زندگی در یک خط کشی و تلاش برای خارج نشدن از آن. یعنی فشار زندگی را به نحوی بر خودمان کم کنیم. اما شما هم می دانید که این واقعا معنای رفاه نیست. حتی اگر از بررسی معنای رفاه بگذریم، چیزی که ذکر شد، اصلا هدف نیست!
بگذارید با ذکر چند مثال منظورم را واضح تر کنم:
این روز ها که بازار بورس و اوراق بهادار در کشور هنوز رو به رشد و پیشرفت هست، به تبع اون آمار دانلود و مشاهده فیلم گرگ وال استریت هم افزایش یافته.
چند وقت پیش، یعنی دقیقا تاریخ 31 فروردین امسال، یکی از دوستام توی گروه تلگرامی که داریم یه پست فرستاد با محتوای:
«اگر چند روز تماشای فیلم گرگ وال استریت رو ممنوع علام کنن، تب بورس هم میخوابه.»
حق با دوستم بود. درست از وقتی که همه دست اعضای خانواده شون رو گرفتن و به دفاتر پیشخوان دولت بردن تا کد بورسی بگیرند، فیلم مذکور در شبکه های اجتماعی وایرال شد! در واقع همزمان با شیوع بورس، صفحهی اکسپلور اینستاگرام پر شد از بریده ها و سکانس های فیلم گرگ وال استریت! ظاهرا این فیلم مثل سوخت حرکت برای اهالی بورس محسوب میشد. یعنی همونطور که افراد هنگام ورود به شرکت های بازاریابی شبکهای به کلاس های انگیزشی (ترجیحا با «ع») میرن و ذهنشون پر میشه از یه سری مهملات، باید موقع ورود به بازار سرمایه، حداقل یک بار فیلم گرگ وال استریت رو ببینند. شاید این فیلم مثل پیش نیاز ورود به عرصه است! شاید هم وقتی به دوستشون میگن چرا به بازار بورس و سرمایه وارد نمیشی؟ اون بنده خدا هم جواب میده بورس چیه؟ چی هست اصن؟ در مقابل جواب میشنوه که برو فلان فیلم رو ببین، خودت میفهمی. و این چرخه ادامه پیدا میکنه.
اما بذارید فیلم رو بررسی کنیم.